Tuesday, January 27, 2009

به تو نامه مینویسم نامه ای نوشته بر باد 2

ببین من همیشه یادتم حالا مهم نیست کجا باشی یا کجا برده باشنت مهم اینه که من
همیشه به جون بابا همیشه یادتم بعضی وقتا یه کم یادت کم میشه اما این روزا اما این روزا
جمعه اومدم خاوران نمی دونم اونجا بودی یا نه نمی دونم سوار لودر کرده بودنت
کجا برده بودنت شایدم نبرده بودنت همونجا بودی می دونم میدونی بلاتکلیفی چقدر بده
اما ای کاش بودی بهم یاد می دادی چه جوری باهاش کنار بیام
یه قولی بهم بده جمعه ها وقتی من میام خاوران توام بیا آدرسشو که بلدی آخه آدم محله ای
رو که بیست سال توش نشسته بوده یادش نمی ره که بیایا منتظرم نزاری دلم تنگه کلی حرف دارم
باهات بزنم.......ه
جمعه رفتم خاوران تمام وجودم رو خشم و کینه گرفته
ای کاش بودین می دیدین غرور اشک یک مادر رو
ای کاش بودین می دیدین وقتی داشت خاک تازه شده ی فرزندش رو میبوسید
چه ترسی تو عمق چشمای مترسک های بی مصرف سبز پوش دودو میزد
ای کاش بودین می دیدن این خاک رو هر بلایی سرش بیارن چه صلابتی داره هنوز
همیشه
نمیدونی چه حالی میده حس کنی بابات کنارته دوتایی دارین قهقه میزنین به این همه
حقارت دشمناتون
میدونی چیه صدای خنده هاشون به بلندای اشک های مادراشون بالا رفته بود

Tuesday, January 20, 2009

تو بر آنی که مرا پشتی نیست/من بر آنم که دماوندم هست











فکرش را میکردی؟آنها از قبر پاکت نیز هراسانند
خاوران قبرستان اعدامیان سیاسی جمهوری اسلامی در هفته ی گذشته
با بلدوزر زیر و رو شده و درختکاری شده است
خبر کوتاه و کوبنده بود
خاک داغی که از کودکی برایم پدر بود زیر و رو شده
و تو خیال کرده ای که فراموششان میکنیم؟
و تو خیال کرده ای که خون را شسته ای؟
و تو چه خیال های باطلی میکنی
سرو قامتشان در یادها بلند ترین درختان است