Friday, January 25, 2008

با اینا زمستونو سر میکنم

سلام
من دارم 24 سالم می شه من کی ام؟ خب همه منو میشناسن یعنی اونایی که منو میشناسن , منو میشناسن!!!
پیچیده شد از خیرش بگذریم ولی اعتقاد دارم اگه می خواهی کسی رو بشناسی باید اطرافیانش رو بشناسی یه
چیزی تو مایه های مادر و ببین عروس رو ببر!!! شاید
حالامن اینجا می خواهم برای اینکه شما منو بشناسین آدمای مهم زندگیم روالبته بجز خانواده به شما معرفی
کنم تا هم شما منوبهتر بشناسید , هم دوستام رو بشناسید
مردا اینور
یک: سعید(تناقض)؟
چیه گفتم خانواده توش نیست معنیش این نیست که من تو خونمون رفیق ندارم
چرا سعید رفیقمه؟آخه من از هر کسی بیشتر تو زندگیم با سعید سرو کله زدم
دعوا کردم گریه کردم زندگی کردم
قلمبه ی عصبانیت,مهربانی,بی منطقی,شعور,خشم و انسانیت در یک لحظه
یک نفر از دوستاش در موردش گفته ((یک خانمان بر انداز واقعی))که راست گفته از اون نظر
دو: آرش(مول)؟
نیمه ی گم شده ی من چه کسی میتونه باشه؟
بله واقعا چقدر جالبه که آدم نیمه ی گم شدش رو توی تولد نیمه ی گم شدش پیدا کنه
اگه یه سیب رو از وسط به 2 قسمت مساوی تقسیم کنی من سیب اش هستم و آرش چوب اش
یک ترک تمام و کمال,یک پاکباخته ی از پیش تعیین شده
هنر رو میفهمه, کتاب زیاد میخونه ,فیلم زیاد دیده اما نمی دونم چرا ترک بودنش اینقدر معلومه
مبتکر روش از پیش برنامه ریزی کردن هر کاری و هر اتفاقی
آرش حتی برای خندیدن هم برنامه ریزی میکنه به جان خودم
همیشه خیلی از دوستای مشترکمون از ما می پرسن شما وقتی با همین چی دارین که بهم بگین
که اینقدر با هم حرف میزنین من این راز رو بهتون میگم همونطور که خودتون هم حدس زدین
ما با هم میشینیم غیبت میکنیم پشت سر همه حتی شما دوست عزیز و چه حالی هم میکنیم به جان شما
سه: فرجام
یادته عمو فرجام وقتی اومدی خونمون بهم شیمی درس دادی؟بعد تو کوچه تو فوتبال به من و سعید 19 تا
گل زدی بعدش فکر کردی فوتبالت خوبه؟
یادته وقتی با 4 نمره از نمره کلاسی پایان ترم شدم 75/4 و تو کف کرده بودی برای همین منو تا ستارخان بردی
آب طالبی دادی بهم و داد بیداد کردی اونم کلی بهد من شیمی شدم 18 و هنوزم نفهمیدم چرا؟
فرجام رفیقمه برادر بزرگمه راهنمامه
کلی شوخ کلی جدی کلی عزیز
چهار:حمیدرضا (حمیدرضا)؟
شاه حمید,سلطان مشرقی, شهید حمید و خیلی از القاب بزرگ دیگه برازنده ی بزرگ مرد اسغده است 6 سال
من با حمید زیر یه سقف خوابیدیم, فحش دادیم, گریه کردیم, عاشق شدیم ,فارق شدیم ,از پنجره شاشیدیم, مست کردیم
دعوا کردیم و از همه بیشتر, خندیدیم
حمید یه نقطه ضعف بزرگ داره اونم محافظه کاری بیش از اندازه اش است
و یه نقطه قوت بزرگ داره اونم اینه که خیلی با جنبه ست
در مورد حمید هشدار داده اند اگر از زیر پنجره ای که او در آن ایستاده است رد میشوید
خیلی مواظب بالای سرتان باشید خیلی
ای همه سین ها ز تو شین ها شده این همه سوتی ز تو پیدا شده
الله و اکبر وصفیست ناگزیر که از او میکنی
پنج: البرز(رفیق قدیمی)؟
ای خوش تیپ تازه به خوش ریش رسیده, ای البرز
خیلی رفیق بودیم از اون قدیمیاش اما یهو نفهمیدم چی شد که کم شدیم اما هنوزم مثل برادره
اصلا برادره اگه بیفته به شوخی تازه میفهمی چرا من اینقدر باهاش رفیقم تازه این کوچکترین دلیل رفاقتمونه
ناسلامتی ما از اون قدیما از تو زندان رفیق همیم
شش: مسعود پیری(رهبر)؟
یک فیلسوف شناخته شده ی گم نام باقی مانده کسی که با خوردن فلفل کبابی و ویسکی معده اش را از بین برد
عجیب ترین دوست من میتونه هر اتفاقی رو از زاویه ای ببینه که تا حالا کسی ندیده
یه استقلالی بی نظیر
هفت:مهدی اشرفی(دزد قتل)؟
یه زخم خورده رفاقت واقعا حرفه ای
مهدی انگار از تو فیلمای کیمیایی اومده بیرون خیلی تیزه و خیلی با معرفته خیلی
اهل همه رقم خوش گذرونیه با رفیقاش کلا خراب رفیقه دیگه
هشت:سپهر(قد)؟
نمی دونم چی شد یهو رفیق شدیم ولی میدونم روز سوم رفاقتمون با هم رفتیم مسافرت
سپهر مغرور خیلی بیشتر از اون چه که باید مغرور و این رو رفاقتاش هم سایه انداخته
اگه بخواهد خیلی رفیق خوبیه اما سعی میکنه نه سودش به کسی برسه نه ضررش
آخ که داریوش گوش کردن, در مورد بارسلون حرف زدن, کله پاچه خوردن با سپهر چه حالی میده
حیف که لنگیه حیف
نه:مانی(رازی)؟
سوخت این وسیله الکل می باشد
معتقد به تنهایی آزار دهنده که برای آدم مفیده!!!!معتقد به شاید وقتی دیگر
نشده تو کل رفاقتمون اس ام اس سلامتی اش بیشتر از 2 روز عقب بیفته
ده:مسعود(خود ویرانگر)؟
کسی که بلده چه جوری خودش رو به بالاترین حد ممکن آزار بده خیلی مهربون و خیلی ناپایداره
یعنی فرتی تصمیم میگیره
یازده:منصور(خود دوشی)؟
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی ست نازنین
داغونه خرابه معتقد به اینکه هر کی پولدارتره آشغال تره و اینکه پول تعیین کننده ترین فاکتور
در عشق یک زن به یک مرده
یک عاشق کلاسیک یک هنردوست مادر زاد
دوازده:رهام(من مخالفم پس هستم)؟
اگه تعزیه خوان میشد حتما مخالف خوان میشد
رفته خارج نیستش اما هنوزم هرکس الکی با چیزی مخالفت میکنه من به رهام فحش میدم
حتی خود موسیقی کلاسیک هم از این مردک خسته شده اما اون از موسیقی کلاسیک خسته نشده
وقتی یه رشتی روشنفکر غیرتی میشه و گواهی نامه ی همسرش رو با خشم از سرهنگ میگیره خیلی دیدنی میشه خیلی
باور کنید رهام جالبترین ازداج ممکن رو داشته
زنها اینور
یک : نیوشا(نیوشا)؟
یک آدم فوق العاده منطقی, جدی, برنامه دار,محکم که پشت یه نقاب شوخ, نازنازی, نیگیلی ..... قایم شده
خیلی خوبه خیلی
من هنوزم واسه اون روزی که اومد برامون ویلون بزنه و ما زدیم تو ذوقش شرمندشم
دو: نیکا(کپل چه)؟
ای کاش قدر خودش رو می دونست
به آرامش و مهربونیش نگاه نکن به وقتش میدونه چه جوری خدمتت برسه
تنها دختری که ندیدم فضولی کنه که از عجایبه
سه:آناهیتا
داشتن یه خواهر بزرگ خیلی خوبه خیلی
پ.ن:این طرح مال مسعود بوده اما به علت نداشتن کپی رایت دزدیده شده
پ.ن:خیلی ها از قلم افتادن که جاشون خالی نباشه
پ.ن:نظراتتون رو در مورد خودم بنویسید ممنون می شم البته با ذکر نام

7 comments:

Anonymous said...

علی کوچیکه غول مهربون
می تونه همه رو جذب خودش کنه می ونه همه رو بخندونه اما ته دلش رو رو نمی کنه یک درونگرا با بازی برون گرایی
یک مهربان کامل یک ادم با معرفت
بهتر باور کنیم که هر ادمی زندگی شخصی خودش رو و علی هم همینطور چه درست چه غلط زندگی شخصی خودشه
در ضمن دارای رکورد های متنوع در بلعیدن غذا

Anonymous said...

ازاینکه باهاتون شوخی کنه و بخنده هرگز ناراحت نمی شین چون واقعا بامزه است و واقعا خوش قلب(هنر شوخی کردن رو از اقا تختی داره) .
از جمله کسایی که بخاطرش دل ادم حتی واسه ایران تنگ میشه.
کسی که به من نشون داد ادما با هم فرق دارن و بعضی ها اگر بخوان هم نمی تونن موسیقی کلاسیک گوش بدن.

Anonymous said...

یک موجود دوست داشتنی(فقط وقتهایی که عصبانی یا ناراحته حرف زدن باهاش خیلی سخت میشه)پایه ی همه رقم منگول بازی!ازینت خدایی خیلی خوشم میاد.
تو دوستیاتم بیش از حد مایه میذاری.
فوق العاده مهربونو دست و دل باز.
با مسوولیت و خوش قول.
این بلاگتم که دوباره خوندم فهمیدم سانسورچی هم شدی:)))
تولدت هم از الان خیلی خیلی مبارک اقای مهندسسسسسسسسس

Anonymous said...

راستی یادم رفت بهت بگم من اصلا از بابت اون روز ناراحت نیستم.فقط وقت ندارم برم کلاس. 1 روز که حرفه ای شدم مجبورت میکنم بشینی برات ویولن بزنم.اون وقت تشویقم کن که جبران شه

Anonymous said...

به خود می بالیم که در لیست شما بعد از نیکا و نیوشا موجود می باشیم ... این را هم داریم جدی می گوییم هم شوخی !

...

به هر حال ماره شرمنده کردید جناب آقای برادر کوچک ولی بزرگ ! اولین آرزوی شخصی من برای تو اینه که سال دیگه این موقع 80 کیلو باشی فکر میکنم اگه اینطور باشه به مراتب روبراه تر از این روزها باشی !

جدی تو کی بیست و چهار سالت شد ؟ پسر بچه دبیرستانی در شرف چاقی روزی دو بار هژیر بین همه رقم روزنامه ورزشی خوان !

Anonymous said...

خيلی عزیز منم دوسش دارم خیییییلي .
اما گهگاهی چشماشو رو بعضی از چیزها میبنده
همینم باعث میشه خودش اذیت بشه

شاید خودت نمیخوای ببینی


شلیل

Anonymous said...

با این ترکیب دوستان

عجب آش شله قلمکاری هستید شما


جالب بود


مرسی





در ضمن خواستم بگم برای پدر متأسفم اما فکر کنم بهتر باشه بگم

برای گرگ های "انسان نما" ی در مسند قدرت متأسفم


با مهر


نازلی