Wednesday, January 31, 2007

قسم به اسم آزادی

ابلیس پیروز مست سور عزای ما را به سفره نشسته است
اینان مردمان را درد هایی بخشیده اند که هر کدام افسانه ای شده اند از تحمل
و صدا می خواند
وطن پرنده پر در خون
وطن شکفته گل در خون
وطن فلات شهید و شب
وطن پا تا به سر خون

Tuesday, January 30, 2007

اسطوره دوست داشتنی عباس

شاید اونایی که علی کوچیکه رو میشناسن باور نکنن که چقدر برادر کوچیکه ی کربلا که اسطوره ی برادری مسلموناس رو دوست داره
خلاصه امروز یه کمی سبک شدم بماند چه جوری اما به این برادر کوچیکه خیلی ربط داشته

تنهایی

تشنه و مومن به تشنه بودن
غرور اسم دیار ما بود
اون گه سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود
اگه بر نگشت یعنی هرگز بوی موندن نمیداده
اما می دونی که می دونم اشتباه نکردم
همه جا بوی تو جاری

Monday, January 29, 2007

داستان خرس های پاندا

در سایه روشن شاید پس از معاشقه پشت به پشت هم روی زمین نشسته اند و سر های شان را به هم تکیه داده اند. زن انگور میخورد . مرد سیگاری خاموش بر لب دارد و فندکی در دست
.زن بگو آ
مرد آ
زن مهربونتر آ
مرد آ
زن آهسته تر آ
مرد آ
زن من یه آی لطیف تر می خوام آ
مرد آ
زن با صدای بلند اما لطیف آ
مرد آ
زن بگو آ یه جوری انگار می خوای بهم بگی دوستم داری
مرد آ
زن بگو آ یه جوری انگار می خوای بهم بگی هرگز فراموشم نمی کنی
مرد آ
زن بگو آ یه جوری انگار می خوای بهم بگی خوشگلم
مرد آ
زن بگو آ انگار می خوای اعتراف کنی خیلی خری
مرد آ
زن بگو آ انگار می خوای بگی برام میمیری
مرد آ
زن بگو آ یه جوری انگار می خوای بهم بگی بمون
مرد آ
زن بگو آ یه جوری که انگار می خوای بهم بگی لباسات رو درآر
مرد آ
زن بگو آ انگار می خوای ازم بپرسی چرا دیر اومدی
مرد آ
زن بگو آ مثل اینکه بخوای بهم بگی سلام
مرد آ
زن بگو آ مثل اینکه بخوای بهم بگی خداحافظ
مرد آ
زن بگو آ مثل اینکه ازم بخوای یه چیزی برات بیارم
مرد آ
زن بگو آ مثل اینکه بخوای بهم بگی خوشبختم
مرد آ
زن بگو آ مثل اینکه بخوای بهم بگی دیگه هیچ وقت نمی خوای من رو ببینی
مرد آ
زن نه اینجوری نه
مرد آ
زن ببین اگه به حرفم گوش نکنی دیگه بازی نمیکنم
مرد آ
زن پس بگو آ یه جوری که انگار می خوای بهم بگی دیگه هیچوقت نمی خوای من رو ببینی
مرد آ
زن آهان حالا خوب شد حالا بگو آ یه جوری که انگار میخوای بهم بگی بدون من خیلی بد خوابیدی که فقط من رو خواب دیدی و صبح خسته و کوفته بیدار شدی بدون این که هیچ میلی به زندگی داشته باشی
مرد آ
زن آهان بگو آ انگار میخوای یه چیز خیلی مهم بهم بگی
مرد آ
زن بگو آ انگار بخوای بهم بگی که دیگه ازت نخوام بگی آ
مرد آ
زن ازم بخواه بگم آ
مرد آ
زن ازم بخواه یه آی لطیف بگم
مرد آ
زن ازم بخواه که آهسته یه آی لطیف بگم
مرد آ
زن ازم بپرس همون قدر که دوستم داری دوستت دارم؟
مرد آ؟
زن بهم بگو که دارم دیوونت مکنم
مرد آ
زن و اینکه دیگه حوصله ات سر رفته
مرد آ
زن خوب من قهوه می خوام
مرد آ؟
زن معلومه که میخوام
مرد بلند می شود و برای زن قهوه می ریزد
مرد آ؟
زن آره یه قند کوچولو مرسی
مرد پاکت سیگارش را به سوی او می گیرد آ؟
زن نه خودم دارم
زن پاکت سیگارش را می آورد و سیگاری از آن بیرون میکشد
مرد فندکش را به سوی او میگیرد آ؟
زن فعلا نه مرسی
مرد آ؟
زن نمی دونم........... شاید .......... ترجیح میدم امشب خونه غذا بخوریم
مرد آ
زن باشه ولی آخه سسش رو داریم؟
مرد آ
زن پس بریم بیرون
مرد آ
زن پس همین جا بمونیم
مرد آ
زن بیا اینجا
مرد آ
زن تو چشمام نگاه کن
مرد آ
زن تو دلت یه آ بگو
مرد
زن مهربونتر
مرد
زن بلند تر و واضحتر برای اینکه بتونم بگیرمش
مرد
زن حالا یه آ تو دلت بگو انگار که می خوای بهم بگی دوستم داری
مرد
.زن یه بار دیگه
مرد
زن یه آ تو دلت بگو انگار میخوای بهم بگی هیچوقت فراموشم نمیکنی
مرد
زن یه آ تو دلت بگو انگار می خوای بگی خوشگلم
مرد
زن حالا میخوام یه چیزی ازت بپرسم....... یه چیز خیلی مهم ...... و میخوام تو دلت بهم جواب بدی آماده ای؟
زن آ؟
مرد
زن
مرد

ببخشید خیلی طولانی و شلوغ بود دیروز بعد مدتها خوندمش بدجوری هوایی شدم

Sunday, January 28, 2007

حالا چاره چیه درمون چی چیه

بالاخره خرجی سال دیگه ی مملکت رو تحویل مجلس نمود
آقا محمود با بچه ها 4-5 روز چرتکه انداختن دیدن حساب کتابا چجوری جور در میاد نوشتن بردن مجلس وچون اصولا بامزه ترین اتفاق تو این مملکت حضور محمود ورفقا تو مجلس امیدوارم لذت دیدن این کمدی بی نظیر را از دست نداده باشید
واقعا" زندگی شوخی های عجیبی با آدم داره ها رییس جمهور با نماینده ها روز تقدیم بودجه نیم ساعت سر پول گوجه با هم دعوا کردن ما هم از رادیو گوش میکردیم و ذوق میکردیم تا اینکه محمود رسید به سهام عدالت و گفت: ما 4 میلیون از این سهام رو دادیم 12 میلیون دیگه هم تا پایان سال میدیم تا آخر 6 ماه اول سال دیگه هم به 20 میلیون نفر دیگه دادیم و همینجور تا آخر هی میدیم و میدیم ومیدیم تا عدالت بین همه رعایت شده باشه ..... ا
من همش فکر میکنم اوس محمود امتحان الهیه خدا داره صبر مارو اندازه میگیره

Saturday, January 27, 2007

گم وگیج و تلخ و بی گذشته ام

زندگی بد داره اون روشو بهم نشون میده کلافه ام دلم گرفته با حافظ که حرف زدم برگشت گفت: صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد
بدجوری گرفته این دل بی صاحاب

تراوشات ذهن یک دیوانه

از پنجشنبه تا الان فقط دارم با خداداد و ابومسلم حال میکنم خیلی مشتی پرسپولیسو بردن فعلا" همین یه تفریح واسم مونده فوتبال
یه چند وقتیه یه بحث عاشقانه ای تو مملکت راه افتاده ازین قرار که یا مجلس 5ساله بشه یا ریاست جمهوری 3 ساله !!!!!! آدم حال میکنه ایقدربین مسئولان عشق به خدمت ومرام میبینه که نمیتونن همدیگرو بی کار ببینن و اصولا" قانون نوشته شده که به موقع لازم عوض بشه ما هم که همچنان خوابیم!تفنگمونم خرابه! فشنگم نداره
جووووووووووووووووووووووووونمی از 5 روز دیگه عید میشه سال عوض مشه جشنواره شروع میشه 10 روز رویایی مثل هر سال 10 روز تو سرو کله همدیگه زدن فیلم دیدن مثل هر سال اون جلوی صفم مثل هر سال واسه تولدم تو صف کیک میخرم مثل هر سال دم سینما میخوابم که فرداش فیلم ببینم دلم میلرزه واسه جشنواره!!!!!!!!!!!!!!!! فقط 5 روز

Friday, January 26, 2007

سلام بفرما تو

بالاخره من تونستم یه کله پزی راه بندازم کلی کار باهالی بود

.اما اینجا واسه خودش قانون داره اولآ آقام داریوش دومآ استقلال سومآ بارسلونا چهارمآ خود کله پاچه.

بزرگ علوی در مورد چشمای کله پاچه گفته:چشمها با گیرندگی عجیبی به آدم نگاه میکردند. خیرگی در آنها مشهود نبود اماپردها حائل بین صاحب خود و بیننده را میدریدند و مانند پیکان قلب انسان را میخراشیدند. واقعا" اصل مطلب خوب رسونده این داداشمون

اینجا میخوام بخندم به خودم به شما به این کله پزی بزرگ که آشپزهاش خوب بلدن کله بپزن

من و توام از تو گهواره ها در اومدیم اما هنوز زیر گذر بازارچه داریم تخمه میشکونیم هیچوقتم صدامون در نمیاد به این کله پزه بگیم داداش این آب زیپوای که به ما میدی اسمشم میزاری آب گوشت با مغز سنار نمی ارزه حالا ای کاش فقط صدامون در نمی اومد هر دفه میریم میشینیم 2تا زبون 4 تا پاچه هم میزینیم تو رگ تازه دولا پهنا هم باهامون حساب میکنه

ختم کلوم اگه بدونی این آشپزه تا حالا چند تا کله پخته که ازشون هیچی جز استخون نمونده اما من نمیخوام دیگه زیر گذر باشم میخوام برم بالای چارسو بزرگه داد بزنم خیلی صفا داره باهام بیا